من این بازی رو می بازم

ولی حالِ دلم خونه

یه کاری با دلم کردی

که برگشتی نمی مونه..


کدوم راهو خطا رفتم

که افتادم  توو  بیراهه 

میخوام رد شم از احساسم

دلم اما نمیزاره..


کنارم امن و آرومی

ولی پیشم نمی مونی

نبودت چیزِ خوبی نیست

تو اینو خوب میدونی...


یه حرفی پشت چشماته

که من  اونو نمیفهمم

واست مردونه جنگیدم

واست مردونه میجنگم..


عذابم میده تنهایی

بیا آرامش من باش

فراوون عاشقم کردی

فراوون عاشق من باش..


 (ز.فرهادی)

نمیدونم شاید تقدیرم اینه

که هر روز و شبم آشوب باشه

که هر شب جای گرمای لبِ تو

رو لبهام شیشه ی مشروب باشه..


نمیدونم شاید تقدیرم اینه

شاید باید از این احساس رد شم

شاید باید یه عمر و بی تو سَر کرد

شاید باید نبودت رو بلد شم...


میونِ جنگِ چشمای تو با من

یه سربازِ بدونِ  هفت تیرم

همیشه این منم که کم میارم

همیشه این منم که کُشته میشم..


جنون پشت شعرام دیدنی نیست

یه اعدامیِ پای چوبِ دارم

من اون شاعره ی پاپتی ام که

واسه چشمات ترانه ای ندارم...


(ز.فرهادی)