خانه عناوین مطالب تماس با من

سلام به وبلاگ من خوش آمدید لطفا بی مخاطب بخونید و موزیک وب رو اجرا کنید..

سلام به وبلاگ من خوش آمدید لطفا بی مخاطب بخونید و موزیک وب رو اجرا کنید..

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • من تمام عمر منتظر شدم
  • خون‌مون یه گور..
  • حقمه نشناسی منو
  • حس من حس
  • برای درد دل‌هایم

بایگانی

  • دی 1399 5
  • مهر 1398 2
  • خرداد 1398 1
  • آبان 1397 2
  • مهر 1397 1
  • مرداد 1397 1
  • تیر 1397 4
  • خرداد 1397 1
  • اردیبهشت 1397 2
  • فروردین 1397 1
  • بهمن 1396 1
  • دی 1396 2
  • خرداد 1396 1
  • بهمن 1395 1
  • دی 1395 1
  • آذر 1395 2
  • آبان 1395 1
  • مرداد 1394 1
  • خرداد 1394 2
  • آذر 1391 1
  • آبان 1391 3
  • دی 1390 1

آمار : 16364 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • من تمام عمر منتظر شدم پنج‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1399 17:04
  • خون‌مون یه گور.. پنج‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1399 17:03
  • حقمه نشناسی منو پنج‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1399 16:41
  • حس من حس پنج‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1399 16:36
  • برای درد دل‌هایم شنبه 13 دی‌ماه سال 1399 21:34
  • به من بدی نکن که من دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1398 22:24
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1398 11:59
    دور دلم دیوار کشیدم احساسمو کسی نبینه تا هیچ کسی نفهمه این زن همونه که تنها ترینه... دور دلم دیوار کشیدم واسه همینه از تو دورم باور نکن بهونه هامو قایم شدم پشت غرورم.. حرفی روی لبای من نیست سکوتم اما حرف داره کجا یه ادم دیدی قلبِ خودش و به زانو دراره.. دیگه نمیزارم غرورم قربانی وابستگی شه این ریشه های سست باید توی...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1398 15:33
    فاصله میگیرم از آدم ها می ترسم از یه عده ی محدود خوب و بد اینجا دَرهمِ دختر ای کاش حقِ انتخابی بود.. . این روزا سخته بفهمی کی رو صورتش نقاب می زاره یا کی میونِ اینهمه آدم قابلیت ِ اعتماد داره... . به هر طریقی زنده ایم اما تاوانِ این زندگیو دادیم بدی نکردیم به کسی اما تا پای جون حساب پس دادیم... . بدی نکردیم و بدی...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 30 آبان‌ماه سال 1397 16:44
    ت مثِ تکذیب آزادی ترسیدن حتی از اسم ِ پلیس ت مثِ تحقیر شی اما بشنوی اعتراض وارد نیست.. پس بگیری تموم حرفاتو زیر بار شکنجه و باتوم ما جوونیمونو گم کردیم پای بی عدالتی هاتون.. تِ مثِ تو ، مثِ ترسی که جهانمو تا جُنون میبرد مثِ تقدیرِ ترسناکِ نسلی که هی بلند میشد و زمین میخورد.. . ت مثِ تقاص پس دادن دُرست وسطِ جوونیمون...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 آبان‌ماه سال 1397 01:50
    بهت حق میدم منو نشناسی وقتی از کنارت رد میشم وقتی تنهاییمو دوست دارم وقتی یه روزایی بد میشم.. اونقد رنجیدم ، محاله دیگه بدترش سرم بیاد من ضربه خوردم که حالم اینه حق بده از عشق بدم بیاد.. به من نگو مغرورِ بی احساس نپرس چرا ساکت و سردم شکست خوردم که ترسیدم که اینجور عقب نشینی کردم.. شکست خوردم که با دیدن هر عاشقانه ای...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 14 مهر‌ماه سال 1397 04:31
    من دل شکسته تر از اونم بتونی بهم کمک کنی قَدِ تنهاییم بلنده نمیتونی پیرهنِ دیگه ای تنم کنی... ازم گذشته که عاشق شم اعتماد برام دردسر سازه تکیه به هر کوهِ بلندی من و یادِ سقوط میندازه .. وقتی دورو برت شلوغ بود با همه سَرِ تو جنگیدم واقعیت نداشت رویاهام یه عمره فقط خواب میدیدم... راهی نمونده پیشِ رومون واسه رسیدن دیگه...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1397 02:10
    فرقِ میونِ ما دو تا زیاده واسه همین همیشه جنگ داریم اتاقمون یکی شده ولی با همدیگه حرفِ مشترَک نداریم.. ‌ این خونه فرقی با قفس نداره جدایی تنها راهِ این رابطست پرنده باشی حقت آزادیه نه زندگی توو میله های قفس.. وقتی خدا هک کرده زن بودن و رو جای جایِ سرزمینِ تنت یعنی برات این حکم و تعیین کرد " محدود شی .. به جرم زن...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 16 تیر‌ماه سال 1397 04:13
    به احساسِ هر آدمی چنگ زدم تا شاید از این درد خلاصم کنه تا شاید بتونه برای یه شب به آینده امیدوارم کنه.. هنوزم گُمم توو بیست سالگیم جهانم شده قدِ سر شونه هات قرار بود رختِ سفید تن کنم نه یک عمر مشکی بپوشم برات... شبیه تو با من کسی خوب نیست به عشق بازیام مثِ تو تن بده بهشتو بیاره توو آغوشِ من یه دنیای دیگه نشونم بده. .....
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1397 23:02
    غرورم بهم اجازه نداد ازت عذر خواهی کنم ببخش اگه با این حالِ بد باید تو رو راهی کنم.. من فرق دارم با همه ، شاید واسه همین اینجور سَردم هیچوقت شبیه دخترا با عروسکام بازی نکردم... محبت و یادم ندادن هفت ساله بودم مادرم مُرد یه سال نشد دیدم بابام بالا سرم زن بابا آوورد... هر روز جنگ و فحش و کینه این خاطرات هر شب باهامه...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 9 تیر‌ماه سال 1397 06:48
    مامانی دخترت خیلی شِکاره واسش قصه بخون غمباد داره یه دنیا توو دلش حرفِ نگفته لباش انگار بهم چن ساله قفله... مامانی دخترت دلش بزرگه ولی دورش پُر ِ شغال و گرگه سزاوارش نبود بدی ببینه از آدم خوبا نامردی ببینه که شکلِ باوراش از نو عوض شه بفهمه هر کسی میتونه بد شه بفهمه هر زبونی زهر داره قبولِ واقعیت درد داره... قبول...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1397 22:53
    تو تماشاچی شدی وقتی منو غم دوره کرد خودتو عقب کشوندی تووی اون روزای سخت با توام با خودِ تو هیشکی به جز منو تو نیست حسِ تو هر چی که بود اسمش ولی علاقه نیست.. تو یه بزدلی یه ترسو که فقط حرف بلده منم اون آدمی ام که انتخابام غلطه... باورامو خط زدی ازم گرفتی هر چی بود تو هُلم دادی و گرنه این سقوط حتمی نبود... (ز.فرهادی)
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1397 17:10
    تو رو تنها گذاشتم با خودت تا کنار بیای با هر کی که هستی ولی تو بعدِ من به هیشکی جامو ندادی و به هیشکی دل نبستی... چقد سخته که عاقل باشی بینِ یه دنیا حسِ خوبِ عاشقونه چقد سخته که حرفات تووی نُطفه خفه شه ، بغض شه ، پنهون بمونه... تو بد کردی ولی من در جوابت قفط بخشیدم و چیزی نگفتم چه حرفا تووی قلبم چال کردم ازت رنجیدمو...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1397 13:01
    من این بازی رو می بازم ولی حالِ دلم خونه یه کاری با دلم کردی که برگشتی نمی مونه.. کدوم راهو خطا رفتم که افتادم توو بیراهه میخوام رد شم از احساسم دلم اما نمیزاره.. کنارم امن و آرومی ولی پیشم نمی مونی نبودت چیزِ خوبی نیست تو اینو خوب میدونی... یه حرفی پشت چشماته که من اونو نمیفهمم واست مردونه جنگیدم واست مردونه میجنگم.....
  • [ بدون عنوان ] شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1397 03:18
    نمیدونم شاید تقدیرم اینه که هر روز و شبم آشوب باشه که هر شب جای گرمای لبِ تو رو لبهام شیشه ی مشروب باشه.. نمیدونم شاید تقدیرم اینه شاید باید از این احساس رد شم شاید باید یه عمر و بی تو سَر کرد شاید باید نبودت رو بلد شم... میونِ جنگِ چشمای تو با من یه سربازِ بدونِ هفت تیرم همیشه این منم که کم میارم همیشه این منم که...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 24 فروردین‌ماه سال 1397 22:55
    زود باور نباش کم نزاشتم براش اگه حرفی میزنه چون دوستم نداشت.. زودباور نباش میمردم براش عشق ِ منو دید اما فرقی واسش نداشت.. من براش میمردم اما اون با یارش خوشحاله حسِ امروزم با تو تفاوت داره.. سرده این خونه هر شب تا صب بیدارم سرد ِ این خونه برگرد دوسِت دارم... شک نکن بهم عشق تغییر میکنه گاهی به خودت میای , میبینی...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1396 21:47
    چند وقتیه نگاهم خستست مثه یه مرده ی بی تحرکم روز و شب هامو به من پس بده تا همه بغضامو نریزم توو خودم.. زندگی کردن و یادم رفته تووی دنیای خودم غرق شدم چه بلایی به سرم آووردی بعد ِ تو اینهمه نامرد شدم..؟؟ قلبِ آدما رو زود میشکنم تووی روی زندگی واستادم ترسم از سقوط کمرنگ شده وقتی از چشمای تو افتادم... چند وقتیه پُر از...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1396 02:56
    هیشکی به فکرم نیست بعدِ تو خستم از این دنیای بیهوده سخته بفهمی دیگه عاشق نیست اون که یه روزی عاشقت بوده.. هر شب همین ساعت توو این خونه دلتنگیامو کام میگیرم به جای تو از ادمای شهر بی وقفه انتقام میگیرم.. تو عادتم دادی به بد بودن هر بار خوبیمو نمیدیدی تغییر کردم با تو هر لحظه اما منو حتی نفهمیدی.. من کار هر روزم شبا...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1396 02:40
    دقیقا دُرست اینجا بود رو همین تختِ بی حرکت تو ازم سوال میکردی من فقط سکوت میکردم.. از من عاشقونه پرسیدی حاضری تا ابد زنم باشی؟؟ کافیه یه امشب و با من بیخیالِ کلِ دنیا شی... من فقط سکوت میکردم ردِ دستات رو تنم لغزید عاشق ِ سینه چاکم داشت دخترونگی هامو می دزدید... دخترونگی هامو می دزدید توله ماری که زود افعی شد عشق ِ...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1396 00:06
    هنوزم یه وقتا دلم تنگته واست شعر میگم تمومِ شبو هنوزم کسی نیست خوبم کنه بمون خوب کن حالِ این آدمو هنوزم یه وقتا به یادت شبا واسه قاب ِ عکست لالایی میگم همه اتفاقای روزمرمو میشینم واسه جای خالیت میگم من از عمق شب با تو حرف میزنم از این خونه ی بی تو زندون شده از اون که یبارم نگفت با خودش که تکلیف من بعدِ اون چی شده یه...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1395 02:57
    اگه دنیآ بشه رو سرم آوار یا تنها تکیه گاهم باشه دیوار.. اگه گم شم توو یه تاریکی ِ محض یا نبض ِ زندگیمو بدم از دست .. اگه حالم خراب و زیر و رو شه .. اگه شب گریه هام از نو شرو شه .. اگه حتی بشم تنها و بی کس .. دیگه عاشق نمیشم من از این پس .. دیگه عاشق نمیشم من از این پس .. (ز. فرهادی)
  • تصمیم یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1395 19:12
    سرمای این خونه عین ِ خیالت نیست میری نمی مونی این اختیارت نیست... میری نمی مونی قلب ِ تو مجبوره وقتی که احساست از منطقت دوره . .. توام شبیه من درگیر تشویشی از مرز این تصمیم ناخواسته رد میشی... چشماتو می بندی رو هرچی بود و هست وقتی که این جاده تهش یه بیراهست... چشماتو میبندی آشوب تر می شم از حجم آغوشت هی دورتر می شم......
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1395 00:12
    سردم عینِ سردیه دی ماه ِ شصت و نه سردم و نوزده شبه تا صبح بیدارم روزِ میلادم به جای شمع رو کیکم بیست و شیش تا دونه ى سیگار می زارم.. (زهرا فرهادی) پ.ن: متولد نوزده دی ماه شصت و نه ام و‌ به زودی بیست و شیش ساله میشمم
  • باور.. جمعه 19 آذر‌ماه سال 1395 14:29
    من عاشقت بودم بی حد و اندازه جوری که این راز و هیشکی نمی دونست .. صد بار با قلبم بیهوده جنگیدم صد بار جنگیدم ولی.. نمی تونست .. من توو خودم هر شب حسامو می کشتم رفتی که بعد از تو بی وقفه تنها شم .. جوری شکستم که دنیا بهم فهموند باید یه وقتایی خود خواه تر باشم .. آشوبه حال ِ این مغلوبه ِ دیوونه جوری شکستم که هیشکی نمی...
  • ترس.. دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1395 19:01
    بعد ِ تو هر خوابی شکل ِ یه کابوسه اینجا یکی هر شب عکساتو میبوسه... بعد ِ تو تصویرم از عشق مبهم شد چیزی شبیه روح از کالبدم کم شد.. من ترس دارم از عشقای طوفانی از این همه حس ِ بی منطق و آنی.... از اینکه قلب من تنها تو رو میخواست نجنگ با قلبم سرباز ِ بی احساس... (زهرا فرهادی) برای دیدن وبلاگ دیگر من روی لینک زیر کلیک...
  • رویا ... جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 18:45
    بزار لمست کنم شاید بشه کابوس ، رویا شه شاید گرمای اغوشت بتونه مرهمم باشه منو توو بوسه غرقم کن نگو این حس پاکی نیست به جون دادن توو اغوشت به مردن هیچ باکی نیست نذار ارامش دستات از ابعاد تنم کم شه نذار دنیا بدون تو برام یک عمر ماتم شه .. مثه مجنون عاشق باش منو با عشق راضی کن نگو این حس پاکی نیست با لیلات عشق بازی کن...
  • 36
  • صفحه 1
  • 2